سخن دل

غرور

  دیوژن که به خاطر روش خاص زندگی کردنش ، همه ی مردم شهر او را می شناختند ، یک روز در حالی که داشت از روی پل باریکی می گذشت ، با شخص ثروتمندی مواجه شد 

  که غیر از ثروتش امتیاز دیگری نسبت به دیگران نداشت.

   یکی از آن دو باید کنار می رفت تا دیگری بتواند رد شود.مرد ثروتمند گفت : من کنار نمی روم تا یک ولگرد رد شود .

    دیوژن خود را کنار کشید و گفت : اما من این کار را می کنم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:داستانک,ساعت16:2توسط shadi | |